امید داشتن

امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

امید داشتن
نویسنده : (Ghareib (Mansour تاریخ : سه شنبه 29 مرداد 1392

امروز مطلب خاصی برای نوشتن به ذهنم نمی رسه برای همین راجه به کلمه ای می خواهم صحبت کنم که همیشه

یکی از دوستان خوبم بهم میگه همیشه امید داشته باش. ما با امید زنده هستیم

فیلم رستگاری در شاوشنگ را حتما مشاهده نمایید. فیلمی سراسر امید و نکته و با دیدنش مطمئنا

مشتاق می شوید تا دوباره فیلم را تماشا نمایید. فیلمی که کاراکتر اصلی آن با امید زنده س و آدمی با دیدنش لذت می برد.

برای اینکه بیشتر با این فیلم آشنا شوید تکه های زیبایی از فیلم را برایتان در آورده ام و اینجا خواهم گذاشت

یک جاهایی توی دنیا هست که از سنگ ساخته نشدن

یه چیزی هست درون تو که اونا نمی تونن بهش برسن

یا لمسش کنن

اون مال توئه

درباره چی صحبت می کنی؟

امید

بزار یه چیزی را برات روشن کنم رفیق

امید چیز خیلی خطرناکیه

امید می تونه یک مرد رو دیوونه کنه

اینجا بدردت نمی خوره

بهتره به چیزی که گفتم عادت کنی

مثل کاری که بروس انجام داد

باید خود فیلم را مشاهده نمایید تا ببینید بروس چه کاری انجام داد آن موقع می باشد که متوجه این حرف رد می شوید

اما در آخر فیلم در یکی از دیالوگ های پایانی فیلم وقتی اندی برای دوستش رد نامه می نویسد و این جمله ای است که برایش نوشته بود

يادت باشه رد

امید چیز خوبیه

شاید بشه گفت بهترین چیزها

و چیزهای خوب هیچوقت نمی میرن

جمله ای که رد برای خودش می گفت به عنوان یه راوی

آرزو دارم که دوستم رو ببينم و باهاش دست بدم

اميدوارم دريا همونقدر آبي باشه

که توي رؤياهاي من بود

امیدوارم

واقعا با دیدن فیلم متوجه صحبت های بنده می شوید. هیچوقت انسان نباید امیدش را از دست بدهد.

همیشه باید امیدوار باشد. جمله ای معروفی که خود ما ایرانی ها داریم و اینست

در نا امیدی بسی امید است

داستان بسیار زیبایی رو خوندم و دیدم جایش در این مطلب بسیار خالی است و می تواند پایان بخش بسیار خوبی برای موضوع من باشد

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یك اتاق بستری بودند . یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر یك ساعت روی تختش بنشیند .

تخت او در كنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد .

آن ها ساعت ها با یكدیگر صحبت می كردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند .

هر روز بعد از ظهر ، بیماری كه تختش كنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی كه بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می كرد .

بیمار دیگر در مدت این یك ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت .

مرد كنار پنجره از پاركی كه پنجره رو به آن باز می شد می گفت . این پارك دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می كردند و كودكان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند.

درختان كهن منظره زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد.

مرد دیگر كه نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می كرد و احساس زندگی می كرد. روز ها و هفته ها سپری شد .

یك روز صبح ، پرستاری كه برای حمام كردن آن ها آب آورده بود ، جسم بیجان مرد كنار پنجره را دید كه در خواب و با كمال آرامش از دنیا رفته بود.

پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست كه آن مرد را از اتاق خارج كنند .

مرد دیگر تقاضا كرد كه او را به تخت كنار پنجره منتقل كنند . پرستار این كار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترك كرد .

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند.

هنگامی كه از پنجره به بیرون نگاه كرد ، در كمال تعجب با یك دیوار بلند آجری مواجه شد.

مرد پرستار را صدا زد و پرسید كه چه چیزی هم اتاقیش را وادار می كرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف كند ؟

پرستار پاسخ داد : شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند.

من هم مثل اندی در فیلمی که مغرفی کردم می گویم که امید چیز خوبیه و بهترین چیزها

همیشه بگویید عالی هستم تا اگر نیستید عالی شوید و اگر هم هستید عالی تر شوید

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به دل نوشته ها مي باشد.